احمد تقدیسی؛ زهرا هدایتی مقدم
دوره 20، شماره 80 ، بهمن 1390، ، صفحه 7-12
چکیده
در نظریه کارکرد گرایی، جامعه یک سیستم سازمان یافته تلقی می گردد و همان طوری که هر سیستم از اجزاء و عناصر متمایز تشکیل شده، جامعه نیز به عنوان یک سیستم از گروهها و سازمان های مجزا تشکیل شده است. این اجزاء به نحوی خاص با هم ترکیب شده و در مجموع یک کل را تشکیل می دهند. لازمه بقاء یک سیستم آن است که اجزاء و عناصر آن با هم در تعامل بوده و سیستم ...
بیشتر
در نظریه کارکرد گرایی، جامعه یک سیستم سازمان یافته تلقی می گردد و همان طوری که هر سیستم از اجزاء و عناصر متمایز تشکیل شده، جامعه نیز به عنوان یک سیستم از گروهها و سازمان های مجزا تشکیل شده است. این اجزاء به نحوی خاص با هم ترکیب شده و در مجموع یک کل را تشکیل می دهند. لازمه بقاء یک سیستم آن است که اجزاء و عناصر آن با هم در تعامل بوده و سیستم به صورت یکپارچه و درچارچوب عوامل محیطی نظیر جغرافیایی، ارزشها، و نظام های اجتماعی حرکت کند. این تعامل و همکاری که منطبق بر یک سری اصول و قوانین میباشد منجر به حفظ تعادل و بقاء سیستم شده و حتی اگر بخش و اجزائی از آن دچار تغییر و دگرگونی شود این همکاری به حفظ و ثبات کل کمک می کند. در این نظریه هر جزء از سیستم دارای یک کارکرد خاص بوده و بقاء آن به میزان تعامل آن با بقیه اجزاء سیستم و میزان کارکرد آن بستگی دارد. یک جزء می تواند در یک دوره زمانی دارای کارکرد و در دوره ای دیگر بدون کارکرد باشد که در صورت عدم کارکرد، از سیستم حذف می شود. در این نظریه کلیه سنن و مناسبات و نهادهای اجتماعی، دوام و بقایشان به کار و یا وظیفه ای که در نظام اجتماعی کل بر عهده دارند بستگی دارد و تا زمانی به حیات خود استمرار می دهند که از نظر کارکردی مفید باشند. نظریه کارکرد گرایی هر گونه تغییر و تحول جزئی را ناشی از نیاز کارکردی جامعه می داند؛ به بیان دیگر در این نظریه جامعه به صورتی عمل کرده و پیش می رود که پاسخگوی احتیاجات کارکردی خود باشد و ساز و کارها به شکلی است که به حفظ وحدت، انسجام، تعادل و بقاء آن کمک کند. در این مقاله ضمن بررسی مکتب کارکرد گرایی در جغرافیا، به مقایسه تطبیقی این مکتب با سایر مکاتب جغرافیایی پرداخته می شود.(آزاده ارمکی،1373؛ ادیبی،انصاری،1383)