سازمان جغرافیایی
فصلنامه علمی- پژوهشی اطلاعات جغرافیایی « سپهر»
2588-3860
2588-3879
25
97
2016
06
01
آنالیز سری زمانی موقعیت ایستگاه دائمی GPS با استفاده از اتورگرسیو میانگین متحرک
5
13
FA
فریدون
نوبخت ارسی
دانشجوی دکتری ژئودزی، دانشکده مهندسی نقشه برداری و اطلاعات مکانی، دانشگاه تهران
fnobakht@ut.ac.ir
عبدالرضا
صفری
دانشیار گروه ژئودزی، دانشکده مهندسی نقشه برداری و اطلاعات مکانی، دانشگاه تهران
asafari@ut.ac.ir
محمدعلی
شریفی
دانشیار گروه ژئودزی، دانشکده مهندسی نقشه برداری و اطلاعات مکانی، دانشگاه تهران
masharifi@ut.ac.ir
10.22131/sepehr.2016.20132
<strong>هدف اصلی مقاله حاضر، استفاده از مدل</strong><strong></strong><strong>های احتمال اتورگرسیو میانگین متحرک(</strong><strong>ARMA</strong><strong>) به منظور مدل</strong><strong></strong><strong>سازی سری زمانی موقعیت روزانه ایستگاه دائمی </strong><strong>GPS</strong><strong> می</strong><strong></strong><strong>باشد. موقعیت</strong><strong></strong><strong>های روزانه ایستگاه دائمی </strong><strong>LLAS</strong><strong> در منطقه کالیفرنیای جنوبی از شبکه </strong><strong>SCIGN</strong><strong> با پوشش زمانی هفت سال از ژانویه 2000 تا دسامبر 2006 جهت ایجاد سری زمانی موقعیت و آنالیز آن انتخاب گردیده است. براساس سری زمانی موقعیت روزانه و استفاده از روش کمترین مربعات وزن</strong><strong></strong><strong>دار، پارامترهای ژئودتیکی مانند: ترند خطی، نوسانات سالیانه و نیم سالیانه و نیز آفست</strong><strong></strong><strong>ها به طور همزمان برای ایستگاه دائمی </strong><strong>LLAS</strong><strong> برآورد شده</strong><strong></strong><strong>اند. در این مطالعه، توابع خود همبستگی(</strong><strong>ACF</strong><strong>) و خودهمبستگی جزئی(</strong><strong>PACF</strong><strong>)،</strong><strong>به عنوان ابزارهای مطالعاتی برای شناسایی رفتار سری زمانی موقعیت روزانه ایستگاه دائمی </strong><strong>GPS</strong><strong> مورد استفاده قرار می</strong><strong></strong><strong>گیرند و امکان بررسی وابستگی داده</strong><strong></strong><strong>های روزانه سری زمانی موقعیت را فراهم می</strong><strong></strong><strong>نمایند. با توجه به اینکه ممکن است چند مدل احتمالاتی متفاوت برای یک سری زمانی موقعیت روزانه مناسب باشند، لذا محک اطلاعات آکاییک در مرحله شناسایی و انتخاب مدل مفید، مورد استفاده قرار گرفته است.</strong><strong>در این مطالعه، نتایج عددی نشان می</strong><strong></strong><strong>دهند که بهترین مدل احتمالاتی اتورگرسیو میانگین متحرک برای ایستگاه دائمی </strong><strong>LLAS</strong><strong> از مرتبه </strong><strong>(1,1)</strong><strong> برای جهت </strong><strong>N</strong><strong> می</strong><strong></strong><strong>باشد. همچنین مدل </strong><strong>احتمالاتی (</strong><strong>ARMA</strong><strong>(</strong><strong>2,1</strong> <strong>برای جهت </strong><strong>E</strong><strong> مناسب ترین مدل میباشد در حالی که برای جهت </strong><strong>U</strong><strong> مدل احتمالاتی </strong><strong>(</strong><strong>ARMA</strong><strong>(</strong><strong>1,2</strong><strong> بهترین مدل است. بعد از برآورد یک مدل احتمالاتی مناسب برای سری زمانی موقعیت روزانه ایستگاه دائمی </strong><strong>GPS</strong><strong>، می</strong><strong></strong><strong>توان </strong><strong>آن </strong><strong>سری زمانی موقعیت را همراه با ترند و مؤلفه</strong><strong></strong><strong>های فصلی پیش</strong><strong></strong><strong>بینی کرد.</strong>
سری زمانی,محک آکاییک,ARMA,تابع خود همبستگی,GPS
https://www.sepehr.org/article_20132.html
https://www.sepehr.org/article_20132_3b57f0ba5e0a25f41e09d86fef5bfd7a.pdf
سازمان جغرافیایی
فصلنامه علمی- پژوهشی اطلاعات جغرافیایی « سپهر»
2588-3860
2588-3879
25
97
2016
06
01
طراحی سامانه واکنش اضطراری در مدیریت بحران های طبیعی (زلزله) با استفاده از تله ژئوانفورماتیک
15
28
FA
حسنعلی
فرجی سبکبار
دانشیار دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهران، ایران
hfaraji@ut.ac.ir
مهدی
مدیری
دانشیار دانشگاه صنعتی مالک اشتر، تهران، ایران
sepmag@ngo-iran.ir
رضا
آقاطاهر
دانش آموخته کارشناسی ارشد GIS، دانشگاه تهران، ایران
reza-aghataher@yahoo.com
سیامک
تقی زاده قلعه جوقی
دانش آموخته کارشناسی ارشد سنجش از دور و GIS، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات، ایران
siamak163@yahoo.com
سعید
رحیمی
دانشجوی دکترای سنجش از دور و GIS، دانشگاه تهران، ایران
saeed.rahimi@ut.ac.ir
10.22131/sepehr.2016.20133
<strong>حادثه، بحران سپس جستجو، امداد و نجات چرخه</strong><strong></strong><strong>ای است که بارها در کشوری همچون ایران تکرار می</strong><strong></strong><strong>گردد. در این چرخه که به چرخه مدیریت بحران مشهور است، از مراحل نخستین یعنی تعیین خطرپذیری مناطق تا مراحل پس از بحران و بازیابی، با انواع داده و ستاده</strong><strong></strong><strong>هایی مواجه</strong><strong></strong><strong>ایم که به نوعی با مکان مرتبط هستند. گردآوری اطلاعات در مراحل پیش و پس از رخداد بحران، کار دشواری نخواهد بود، اما مادامی که جامعه در شرایط بحرانی به سر می</strong><strong></strong><strong>برد، گردآوری اطلاعاتی همچون: حجم خسارت وارده، مناطق آسیب دیده، مناطق مستعد خطر، پراکنش خسارات، پراکنش منابع و .... بسیار سودمند و دشوار خواهد بود. از این رو در این پژوهش بر گردآوری اطلاعات در فاز واکنش مدیریت بحران تمرکز شد. در این راستا با بررسی مفهوم تله</strong><strong></strong><strong>ژئوانفورماتیک و معماری</strong><strong></strong><strong>های گوناگون آن، معماری از این مفهوم ارایه شد و سامانه واکنش اضطراری برای گردآوری اطلاعات در شرایط بحرانی زلزله پیاده سازی شد. این سامانه متشکل از چهار زیر سیستم تعیین موقعیت، گردآوری اطلاعات وضیعت موجود در مکان، ارسال و دریافت اطلاعات و ایجاد پایگاه داده و نمایش اطلاعات ارسالی است. در پایان، سامانه واکنش اضطراری طراحی شده به صورت بسته نرم</strong><strong></strong><strong>افزاری ارائه شد. همچنین مدل این سامانه و نرم</strong><strong></strong><strong>افزارهای آن در </strong><strong>UML</strong><strong> برای توسعه، توسط پژوهشگران دیگر، ارائه گشت. پس از پیاده سازی و تست این سامانه در شرایط عادی می</strong><strong></strong><strong>توان چنین بیان نمود که، این سامانه به دلیل استفاده از فن</strong><strong></strong><strong>آوری</strong><strong></strong><strong>های موجود در کشور، سرعت بالای بکارگیری و پیاده</strong><strong></strong><strong>سازی در هنگام زلزله، استفاده از فنآوری</strong><strong></strong><strong>های عمومی همچون تلفن همراه، سادگی در بکارگیری و آموزش استفاده از آن، همچنین هزینه بسیار پایین پیاده</strong><strong></strong><strong>سازی در شرایط کنونی بسیار مناسب و کاربردی است. از سوی دیگر به نظر می</strong><strong></strong><strong>رسد این سامانه با بکارگیری توانایی پردازش کامپیوتر و فن</strong><strong></strong><strong>آوری</strong><strong></strong><strong>های نوین قابلیت بسیار بالایی در یاری رساندن به مدیران و خبرگان برای طراحی برنامه</strong><strong></strong><strong>های عملیاتی و به اشتراک گزاری آن با دیگر ارگان</strong><strong></strong><strong>ها و افراد درگیر در هنگام زلزله را دارد.</strong>
مدیریت بحران های طبیعی,سامانه واکنش اضطراری,GIS,تله ژئوانفورماتیک
https://www.sepehr.org/article_20133.html
https://www.sepehr.org/article_20133_e7567872e5a979ffc383ae65115e71cc.pdf
سازمان جغرافیایی
فصلنامه علمی- پژوهشی اطلاعات جغرافیایی « سپهر»
2588-3860
2588-3879
25
97
2016
06
01
تحلیل دامنه عدم قطعیت تغییرات آینده دمای حداکثر روزانه بر روی ایران با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی
29
43
FA
محسن
عباس نیا
دانشجوی دکتری اقلیم شناسی دانشکده جغرافیا و برنامه ریزی محیطی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران
am_abbasnia@pgs.usb.ac.ir
تقی
طاوسی
استاداقلیم شناسی دانشکده جغرافیا و برنامه ریزی محیطی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران
t.tavousi@gep.usb.ac.ir
محمود
خسروی
دانشیار اقلیم شناسی دانشکده جغرافیا و برنامه ریزی محیطی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران
khosravi@gep.usb.ac.ir
حسین
توروس
دانشیار هواشناسی دانشکده هوانوردی و فضانوردی، دانشگاه صنعتی استانبول، استانبول، ترکیه
toros@itu.edu.tr
10.22131/sepehr.2016.20134
<strong>شناخت و ارزیابی تغییرات اقلیم در دهه</strong><strong></strong><strong>های آینده با هدف برنامه</strong><strong></strong><strong>ریزی محیطی مناسب در جهت سازگاری و کاهش اثرات آن امری کاملاً ضروری است</strong><strong>. در این پژوهش نیز </strong><strong>تغییرات دمای حداکثر روزانه بر روی کشور ایران در دو دوره زمانی</strong><strong> (</strong><strong>70-2041 و 99-2071</strong><strong>)</strong><strong>و بر اساس خروجی دو مدل گردش عمومی جو </strong><strong>Hadcm3</strong><strong>و </strong><strong>CGCM3</strong><strong> تحت سناریوهای انتشار موجود </strong><strong>( </strong><strong>A1B, A2, B1 , B2</strong><strong>) </strong><strong>مورد بررسی مقایسه</strong><strong></strong><strong>ای قرار گرفت</strong><strong>. </strong><strong>بدین منظور پس از بررسی توانمندی مدل آماری </strong><strong>SDSM</strong><strong> در شبیه</strong><strong></strong><strong>سازی اقلیم دوره پایه (2010-1981)، مقادیر آینده دمای حداکثر روزانه با لحاظ نمودن عدم قطعیت،</strong><strong>بر روی 7 ایستگاه سینوپتیک به عنوان نماینده</strong><strong></strong><strong>های آب و هوایی انتخابی ایران، ریز مقیاس نمایی گردید. در تحلیل عدم قطعیت مربوط به مدل-سناریوها</strong><strong>،</strong><strong>مشخص شد که مدل </strong><strong>CGCM3</strong><strong> تحت سناریوی </strong><strong>B1</strong><strong> در بین مدل</strong><strong>-</strong><strong>سناریوهای مختلف، بهترین عملکرد را در </strong><strong>شبیه سازی</strong><strong>دمای آینده داشته است</strong><strong>. همچنین </strong><strong>یافته</strong><strong></strong><strong>های پژوهش بر روی ایستگاه</strong><strong></strong><strong>های مورد مطالعه نشان می</strong><strong></strong><strong>دهد که دمای ایران به طور متوسط در</strong><strong>دهه</strong><strong></strong><strong>های میانی</strong><strong>و پایانی قرن بیست و یکم، بین 1 تا 2</strong><strong>درجه</strong><strong></strong><strong> سلسیو</strong><strong>س</strong><strong>افزایش می</strong><strong></strong><strong>یابد، که البته این افزایش دما </strong><strong>بر اساس سناریوهای مختلف مدل </strong><strong>Hadcm3</strong><strong> نسبت به مدل </strong><strong>CGCM3</strong><strong> شدیدتر بوده است</strong><strong>.</strong><strong>از نظر پراکنش فضایی تغییرات در محیط </strong><strong>GIS</strong><strong> نیز</strong><strong>بر اساس خروجی همه مدل</strong><strong>-</strong><strong>سناریوها، کمترین افزایش دما بر روی ایستگاه بندرعباس واقع در سواحل پست جنوبی ایران مشاهده شده و بالعکس بر روی ایستگاه تبریز واقع در عرض</strong><strong></strong><strong>های شمالی</strong><strong></strong><strong>تر و مناطق بلند و کوهستانی ایران، افزایش دما به حداکثر می</strong><strong></strong><strong>رسد</strong><strong>. </strong><strong>در مجموع می</strong><strong></strong><strong>توان عوامل مهم</strong><strong>و مؤثر</strong><strong>در تغییرات آینده دمای ایران را در سه گروه: عامل</strong><strong>ارتفاع، عرض جغرافیایی و رطوبت جوی دسته</strong><strong></strong><strong>بندی نمود. چرا که بر اساس تمامی خروجی</strong><strong></strong><strong>های مدل</strong><strong>-</strong><strong>سناریوها، ارتفاعات عرض</strong><strong></strong><strong>های شمالی ایران، بیشترین افزایش دما را تجربه خواهند نمود.</strong>
تغییرات دمای حداکثر روزانه,ایران,عدم قطعیت,ریز مقیاس نمایی آماری,مدل HADCM3,مدل CGCM3
https://www.sepehr.org/article_20134.html
https://www.sepehr.org/article_20134_fd7c81374498ca0d5374cf5cf37ae208.pdf
سازمان جغرافیایی
فصلنامه علمی- پژوهشی اطلاعات جغرافیایی « سپهر»
2588-3860
2588-3879
25
97
2016
06
01
تسهیل بازسازی بصری و هندسی محیط بر مبنای دوربین استریو با استفاده از اطلاعات مرحله کالیبراسیون
45
55
FA
امیر
شاهرخ امینی
عضو هیأت علمی گروه مهندسی نقشه برداری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب
sh_amini@azad.ac.ir
10.22131/sepehr.2016.20135
<strong>تسهیل و اتوماسیون فرآیند بازسازی بصری و هندسی یکی از مسائل مورد توجه در زمینه مدلسازی محیط اطراف خصوصاً در مناطق شهری می باشد. یک دوربین استریو، با توجه به اینکه موقعیت دو عدسی آن نسبت به یکدیگر ثابت است، می تواند در تسهیل فرآیند مدل سازی مورد استفاده قرار گیرد. در این مقاله نشان داده می شود که چگونه با استفاده از داده های کالیبراسیون دوربین استریو، می توان بدون نیاز به تناظریابی خصوصاً در مناطقی که دارای کمبود محتوای اطلاعاتی بالا جهت تناظریابی می باشند، مدل سه بعدی محیط را تولید نمود. همچنین با بکارگیری اطلاعات کالیبراسیون دوربین، نحوه استخراج اطلاعات هندسی و تولید مدل عمق از محیط بدون نیاز به تعریف طول معلوم بین عوارض محیط بیان شده است. در ادامه این مقاله، نتایج بررسی های عملی و بازسازی های صورت گرفته در محیط شهری،مورد ارزیابی قرار گرفته است. </strong>
دوربین استریو,کالیبراسیون,مدل سازی سه بعدی,بازسازی هندسی
https://www.sepehr.org/article_20135.html
https://www.sepehr.org/article_20135_fc97d2b5077f2f56ec86444e0c91cfb0.pdf
سازمان جغرافیایی
فصلنامه علمی- پژوهشی اطلاعات جغرافیایی « سپهر»
2588-3860
2588-3879
25
97
2016
06
01
مقایسه دقت و نحوه تولید نقشه ی لندفرم های ژئومورفولوژی، از طریق روش سنتی و فتوگرامتری تحلیلی (مطالعه ی موردی : حوضه ی آبخیز هرزندچای)
57
66
FA
لیلا
کاشی زنوزی
کارشناس ارشد پژوهشی، بخش تحقیقات بیابان، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
lzenouzi@yahoo.com
حسین
سعادت
دانشیارپژوهشی، دانشگاه McGill کانادا
hossein.saadat@mail.mcgill.ca
محمد
نامدار
کارشناس ارشد سنجش ازدور سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور
namdar1346@yahoo.com
10.22131/sepehr.2016.20136
<strong>عملیات تناظریابی عکسی با واقعیت زمینی در تهیه نقشه</strong><strong></strong><strong>های موضوعی همواره با مشکلات و تنگناهایی مواجه بوده است. در این تحقیق قطعه (ماژول) </strong><strong>LPS</strong><strong> از نرم افزار </strong><strong>ERDAS Imagine9.2</strong><strong> با هدف تهیه</strong><strong></strong><strong>ی نقشه</strong><strong></strong><strong>ی لندفرم</strong><strong></strong><strong>های ژئومورفولوژی بر اساس روش فتوگرامتری تحلیلی (آفاین دو بعدی) برای حوضه</strong><strong></strong><strong>ی آبخیز هرزندچای با استفاده از عکس</strong><strong></strong><strong>های هوایی (1:40000) بکار گرفته شد و نقشه</strong><strong></strong><strong>ی لندفرم</strong><strong></strong><strong>های ژئومورفولوژی حوضه آبخیز هرزندچای با استفاده از هر دو روش سنتی و فتوگرامتری تهیه شدند. نقشه تهیه شده به روش فتوگرامتری، پس از بازدید میدانی و مطابقت نوع لندفرم</strong><strong></strong><strong>ها با طبیعت، با نقشه تهیه شده به روش رایج تهیه</strong><strong></strong><strong>ی نقشه</strong><strong></strong><strong>های موضوعی در کشور مقایسه گردید. برای انجام آزمون آماری به منظور ارزیابی نقشه لندفرم</strong><strong></strong><strong>های ژئومورفولوژی تهیه شده، 100 نقطه توسط نرم</strong><strong></strong><strong>افزار </strong><strong>ERDAS Imagine9.2 </strong><strong>بر روی نقشه</strong><strong></strong><strong>های تهیه شده تعیین نموده و سپس حدود 62 نقطه از آنها با استفاده از دستگاه موقعیت</strong><strong></strong><strong>یاب زمینی (</strong><strong>GPS</strong><strong>) برداشت شدند و مشخصات مربوط به هرکدام یادداشت شدند. آزمون آماری به روش </strong><strong>Stratified Random Sampling</strong><strong> و با استفاده از نرم</strong><strong></strong><strong>افزار </strong><strong> </strong><strong>ERDAS Imaginge 9.2</strong><strong> انجام یافت. براساس نتایج حاصله از آزمون آماری، میزان درصد صحت کل برای نقشه لندفرم</strong><strong></strong><strong>های ژئومورفولوژی تهیه شده با روش فتوگرامتری تحلیلی 95 درصد و مقدار شاخص کاپا 9/0 بدست آمد. لیکن مقادیر مذکور برای نقشه تهیه شده لندفرم</strong><strong></strong><strong>های ژئومورفولوژی که با روش رایج در کشور تهیه شده بود به ترتیب برابر 84 درصد و 76/0 بدست آمد. لندفرم فرسایش رودخانه</strong><strong></strong><strong>ای بیشترین (صد درصد) و لندفرم فرسایش شیاری از کمترین میزان دقت کل (50 درصد) در مقایسه با سایر لندفرم</strong><strong></strong><strong>های فرسایشی برخوردار بودند. بنابراین نقشه لندفرم</strong><strong></strong><strong>های ژئومورفولوژی تهیه شده با روش فتوگرامتری تحلیلی به عنوان نقشه نهایی برای حوضه</strong><strong></strong><strong>ی آبخیز هرزندچای انتخاب گردید.</strong>
نقشه لندفرم های ژئومورفولوژی,فتوگرامتری تحلیلی,Erdas Imagine,هرزند چای
https://www.sepehr.org/article_20136.html
https://www.sepehr.org/article_20136_b99356355364cdada956173e5f6e8344.pdf
سازمان جغرافیایی
فصلنامه علمی- پژوهشی اطلاعات جغرافیایی « سپهر»
2588-3860
2588-3879
25
97
2016
06
01
تبدیلات مختصات دقیق بین سیستم محلی و UTM با استفاده از درونیابی ارتفاعی حاصل از نقاط لیدار (مطالعه موردی: شهر اصفهان)
67
79
FA
میلاد
صالحی
دانشجوی کارشناسی ارشد ژئودزی - دانشکده فنی و مهندسی - دانشگاه اصفهان
mi_salehi@yahoo.com
جمال
عسگری
استادیار گروه مهندسی نقشه برداری دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه اصفهان
jamal.asgari@surv.ui.ac.ir
علیرضا
امیری سیمکویی
دانشیار گروه مهندسی نقشه برداری - دانشکده فنی و مهندسی – دانشگاه اصفهان
ar.amirisimkooei@surv.ui.ac.ir
10.22131/sepehr.2016.20137
<strong>از آنجا که امروزه بحث تبدیلات بین سیستم</strong><strong></strong><strong>های مختصات در فعالیت</strong><strong></strong><strong>های نقشه برداری و ژئودزی و علوم مرتبط با اطلاعات مکانی کاربرد ویژه</strong><strong></strong><strong>ای دارد، به منظور افزایش دقت در انتقال بین این سیستم</strong><strong></strong><strong>ها، استفاده از روش های جدید و کارآمد مورد اهمیت است. هدف اصلی این مقاله در بخش اول بررسی تبدیل مختصات محلی شهر اصفهان به مختصات </strong><strong>Utm</strong><strong>و</strong><strong>بالعکس با استفاده از روش ضریب مقیاس ترکیبی است. لذا از مختصات 500 ایستگاه </strong><strong>GPS</strong><strong> موجود در شهر اصفهان با پراکندگی مناسب استفاده شد و با پیاده سازی روابط تبدیل فواصل از روی سطح زمین به صفحه نقشه، مختصات این نقاط در سیستم محلی بدست آمد. بررسی تغییرات ضریب مقیاس ترکیبی برای نقاط </strong><strong>GPS</strong><strong> شهر اصفهان نشان داد که اگر از یک ضریب مقیاس واحد برای کل شهر استفاده شود اختلافی در حدود چند دسیمتر در طول</strong><strong></strong><strong>های بلند ایجاد می</strong><strong></strong><strong>شود که مناسب تهیه نقشه دقیق نیست. از آنجا که در تبدیل معکوس از سیستم محلی به سیستم </strong><strong>UTM</strong><strong> با کمک مدل</strong><strong></strong><strong>های جدیدی همچون مدل توابع گویا، علاوه بر موقعیت مسطحاتی در سیستم محلی نیاز به دانستن مؤلفه</strong><strong></strong><strong>ی ارتفاعی نقاط می</strong><strong></strong><strong>باشد، در بخش دوم مقاله به ارائه الگوریتمی جهت درونیابی ارتفاع نقاط معابر شهر اصفهان با استفاده از داده</strong><strong></strong><strong>های لیدار پرداخته شد. ارزیابی نتایج این درونیابی با تست بر روی ارتفاع نقاط </strong><strong>GPS</strong><strong> شهر اصفهان، نشان</strong><strong></strong><strong>دهنده</strong><strong></strong><strong>ی کشف یک بایاس 30 سانتیمتری در نقاط ارتفاعی لیدار شهر اصفهان است.پس از حذف این بایاس، مقدار </strong><strong>RMSE</strong><strong>برابر 43 سانتیمتر، جهت درونیابی ارتفاع نقاط داخل معابر شهر اصفهان</strong><strong> در دیتوم </strong><strong>WGS-84</strong><strong>بدست مى آید.</strong>
سیستم مختصات محلی,سیستم تصویر,ضریب مقیاس ترکیبی,مدل توابع گویا,درونیابی نقاط ارتفاعی
https://www.sepehr.org/article_20137.html
https://www.sepehr.org/article_20137_3a433e481c66d9505740cbd06ef7c323.pdf
سازمان جغرافیایی
فصلنامه علمی- پژوهشی اطلاعات جغرافیایی « سپهر»
2588-3860
2588-3879
25
97
2016
06
01
ارزیابی توان های توپوگرافیک در تدوین راهبردهای بهینه پدافند غیرعامل برای شهرهای مرزی (مطالعه موردی: شهر زاوین در نوار مرزی ایران و ترکمنستان، استان خراسان رضوی)
81
96
FA
سیما
پورهاشمی
دانشجوی دکترای ژئومورفولوژی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
s_pourhashemi@yahoo.com
علی
اصانلو
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم انتظامی امین، تهران
ali.asanlu@yahoo.com
محمدرضا
منصوری دانشور
دانشجوی دکترای اقلیم شناسی در برنامه ریزی محیطی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان
حمید
نژاد سلیمانی
کارشناس ارشد ژئوموفولوژی در برنامه ریزی محیطی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد مشهد، ایران
10.22131/sepehr.2016.20138
<strong>همسایگی استان خراسان رضوی با دو کشور افغانستان و ترکمنستان، علاوه بر ایجاد تبعات فرهنگی و اقتصادی در شهرهای مرزی، آنها را با چالش</strong><strong></strong><strong></strong><strong>های امنیتی به ویژه در بحث تقویت پدافند غیرعامل شهری مواجه ساخته است. از اساسی</strong><strong></strong><strong></strong><strong>ترین عوامل مربوط به چالش</strong><strong></strong><strong></strong><strong>های امنیتی در اینگونه از شهرهای مرزی، فقدان شناسایی کامل فاکتورهای جغرافیایی به ویژه مشخصات توپوگرافی و ژئومورفولوژیکی در تدوین اصول و راهبردهای پدافند غیرعامل شهری می</strong><strong></strong><strong></strong><strong>باشد. شناسایی توان</strong><strong></strong><strong></strong><strong>ها و تنگناهای محیطی می</strong><strong></strong><strong>تواند نقش مؤثرتری را نسبت به اصول طراحی و پدافند غیرعامل در این شهرها ایفا کند. بررسی توپوگرافیکی مناطق و شهرهای مرزی از اهمیت ویژه</strong><strong></strong><strong>ای برخوردار است که اگر مورد بی توجهی قرار گیرد هم توان</strong><strong></strong><strong>های بالقوه در کاربری</strong><strong></strong><strong>های امنیتی برای ایجاد مراکز حساس نظامی کشور مورد غفلت قرار می</strong><strong></strong><strong>گیرد و هم آسیب پذیری جوامع انسانی و بافت کالبدی این شهرها را در طول زمان افزایش خواهد داد.شهر زاوین در شمال استان خراسان رضوی یکی از شهرهای نزدیک به مرز این استان تلقی می</strong><strong></strong><strong>شود که دارای ویژگی</strong><strong></strong><strong></strong><strong>های توپوگرافیکی خاصی است.هدف اصلی این تحقیق بررسی توان</strong><strong></strong><strong></strong><strong>های توپوگرافیک و ژئومورفولوژیک منطقه با رویکرد پدافند غیرعامل و تحلیل چالش</strong><strong></strong><strong></strong><strong>های امنیتی و مشکلات توپوگرافیکی محدوده مورد مطالعه با استفاده از </strong><strong>GIS</strong><strong> و ارائه راهبردهای مبتنی بر اصول پدافند غیرعامل برای استفاده از توان</strong><strong></strong><strong>های محیط طبیعی می</strong><strong></strong><strong></strong><strong>باشد. از نتایج این تحقیق می</strong><strong></strong><strong>توان به این مورد اشاره کرد که شکل</strong><strong></strong><strong></strong><strong>گیری فرم شهری در ابعاد پراکنده و غیرمتمرکز کنونی شهر زاوین، به نحوی است که هسته</strong><strong></strong><strong>های سه گانه شهر از منظر پدافندی با مقاوم سازی و توانمندسازی بافت و نیز تبدیل مسیرهای خطی دسترسی به گراف شبکه</strong><strong></strong><strong>ای در وضع موجود، قابل قبول خواهد بود.</strong>
شهرهای مرزی,پدافند غیرعامل,توان های توپوگرافیک,چالش های امنیتی,استان خراسان رضوی
https://www.sepehr.org/article_20138.html
https://www.sepehr.org/article_20138_eae83321f5df996b2a9c7ab59b3e2822.pdf
سازمان جغرافیایی
فصلنامه علمی- پژوهشی اطلاعات جغرافیایی « سپهر»
2588-3860
2588-3879
25
97
2016
06
01
طراحی و توسعه سامانه ای همراه به منظور جمع آوری اطلاعات مشاغل مزاحم شهری (مطالعه موردی: مشاغل مزاحم شهر کرمانشاه)
97
115
FA
سروش
اجاق
دانشجوی دکتری تخصصی گرایش سامانه اطلاعات مکانی، دانشکده نقشه برداری دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی
soroushojagh@gmail.com
علی اصغر
آل شیخ
استاد گروه سامانه اطلاعات مکانی، دانشکده نقشه برداری دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی
alesheikh@kntu.ac.ir
محمد رضا
ملک
دانشیار گروه سامانه اطلاعات مکانی، دانشکده نقشه برداری دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی
mrmalek@kntu.ac.ir
محمد
فلاح ززولی
کارشناس ارشد سیستم اطلاعات مکانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
mohammadfallah2092@yahoo.com
10.22131/sepehr.2016.20139
<strong>با تجهیز دستگاه</strong><strong></strong><strong>های همراه به قابلیت</strong><strong></strong><strong>هایی همانند پردازشگرهای قدرتمند و تعبیه سنجنده</strong><strong></strong><strong>های متنوع امروزه شاهد وقوع انقلابی عظیم در استفاده از این تجهیزات در تمامی زوایای زندگی بشری می</strong><strong></strong><strong>باشیم. با نگاهی گذرا به تاریخچه سامانه</strong><strong></strong><strong>های اطلاعات مکانی به روشنی مشخص می</strong><strong></strong><strong>شود که انجام تحلیل</strong><strong></strong><strong>های مکانی بلادرنگ همواره یکی از مهمترین دغدغه</strong><strong></strong><strong>های این علم بوده است. از طرفی دیگر جمع</strong><strong></strong><strong>آوری، مدیریت و ذخیره سازی اطلاعات مکانی و توصیفی از مهمترین مراحل بسیاری از پروژه</strong><strong></strong><strong>های اجرایی همانند ساماندهی مشاغل مزاحم شهری به شمار می</strong><strong></strong><strong>آید. در بسیاری از پروژه</strong><strong></strong><strong>های اجرایی، برطرف نمودن وقفه زمانی بین فرآیند برداشت میدانی اطلاعات و ذخیره</strong><strong></strong><strong>سازی آنها در پایگاه داده</strong><strong></strong><strong>های مرکزی می</strong><strong></strong><strong>تواند به انجام تحلیل</strong><strong></strong><strong>های مکانی بلادرنگ و در عین حال بسیار کارآمد بیانجامد. اما استفاده از روش</strong><strong></strong><strong>های سنتی گردآوری، رقومی سازی، مدیریت و ذخیره سازی اطلاعات در بسیاری از پروژه</strong><strong></strong><strong>های اجرایی با مشکلات قابل توجهی همانند دشواری حمل فرم</strong><strong></strong><strong>های کاغذی، نقشه</strong><strong></strong><strong>های کاغذی، خطاها و اشتباهات اجتناب ناپذیر عوامل انسانی و مهمتر از همه ایجاد فاصله زمانی قابل توجه در فرآیند جمع آوری اطلاعات تا ذخیره سازی رقومی آنها همراه بوده است. این مطالعه سعی در ارائه سامانه ای همراه به منظور ایجاد جایگزینی مناسب برای روش</strong><strong></strong><strong>های سنتی گردآوری و ذخیره سازی اطلاعات مرتبط با مشاغل مزاحم شهر کرمانشاه دارد. در نهایت نیز با انجام آزمون</strong><strong></strong><strong>های آماری بهبود عملکرد این سامانه در مقایسه با روش</strong><strong></strong><strong>های سنتی در چهار منطقه از شهر مورد مطالعه به اثبات رسید. علاوه بر آن، تمایل 92</strong>%<strong> از کاربران به استفاده از این سامانه در مقایسه با روش</strong><strong></strong><strong>های سنتی، از دیگر معیار</strong><strong></strong><strong>های نشان دهنده موفقیت در نیل به هدف نهایی این مطالعه است. </strong>
سامانه اطلاعات مکانی همراه,پردازشگری بافت آگاه,مشاغل مزاحم شهری,معماری توزیع یافته,خدمات مکان مبنا,کرمانشاه
https://www.sepehr.org/article_20139.html
https://www.sepehr.org/article_20139_de2e474a75fe47c01dd6872220a7a4b5.pdf
سازمان جغرافیایی
فصلنامه علمی- پژوهشی اطلاعات جغرافیایی « سپهر»
2588-3860
2588-3879
25
97
2016
06
01
مطالعه اثر متقابل دمای سطحی آب دریا برسرعت باد سطحی با استفاده از داده های میدانی وماهواره ای درخزرجنوبی (استان مازندران)
117
127
FA
مسعود
ترابی آزاد
دانشیار دانشکده علوم وفنون دریایی ،دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
torabi us @ yahoo.com
عباسعلی
علی اکبری بیدختی
استاد مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران
bidokhti @ yahoo.com
حسین
صالحیان فر
کارشناس ارشد دانشکده علوم و فنون دریایی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران
hsalehianfar@gmail.com
10.22131/sepehr.2016.20140
<strong>بسیاری از شرایط هیدرولوژیک در دریاها به تغییر دما بستگی داشته و میزان این پارامتر عامل تعیین کننده مهمی در شرایط محیطی هر منطقه می</strong><strong></strong><strong>باشد. تغییرات دما و باد سطحی سبب تغییر چگالی آب دریا شده و تغییر چگالی در میزان پایداری و اختلاط ستون آب دریا مؤثر است .دراین تحقیق اثر متقابل دمای سطح آب دریا (</strong><strong>SST</strong><strong>) بر سرعت باد سطحی درمنطقه خزر جنوبی (استان مازندران) بررسی شده است. ابتدا داده</strong><strong></strong><strong>های دمای سطح آب دریا،</strong><strong>توسط سنجنده </strong><strong>AVHRR </strong><strong>ماهواره </strong><strong>NOAA </strong><strong> و</strong><strong>داده</strong><strong></strong><strong>های سرعت باد</strong><strong>سطحی،توسط ماهواره</strong><strong>QuikSCAT </strong><strong>برای منطقه</strong><strong></strong><strong>ای به ابعاد 220 ×340 کیلومتر مربع در خزر جنوبی گردآوری شد. پس از تجزیه و</strong><strong>تحلیل داده</strong><strong></strong><strong>های ماهواره</strong><strong></strong><strong>ای دمای سطح دریا ، تغییرات ماهانه و فصلی آن توسط نرم افزار </strong><strong>Tecplot</strong><strong> برای این منطقه رسم گردید.</strong><strong>مشخص شد که میانگین دمای فصلی(بهار و تابستان) سواحل شرقی خزرجنوبی </strong><strong>c</strong><strong><sup> ْ</sup></strong><strong>87/0 از</strong><strong>نواحی غربی آن بیشتراست. برای بررسی اثر متقابل دمای سطح دریا برسرعت باد سطحی، چهار ایستگاه </strong><strong>A </strong><strong>و</strong><strong>D </strong><strong>(درناحیه غربی)،</strong><strong>B</strong><strong> و</strong><strong>C</strong> <strong>(درناحیه شرقی)درخزرجنوبی انتخاب گردید.سپس نمودار سری زمانی دما، اختلاف دما</strong><strong>بین چهار ایستگاه، سری زمانی سرعت باد</strong><strong>و سری زمانی اختلاف سرعت باد بین چهار ایستگاه ازسال 2000تا2005 برای فصل</strong><strong></strong><strong>های بهار و تابستان رسم و مقایسه شد. نتایج نشان می</strong><strong></strong><strong>دهد که برای فصل تابستان،در80</strong>% <strong>و برای فصل بهار، در 66</strong>% <strong>مواردبا افزایش اختلاف دما بین چهار ایستگاه، اختلاف سرعت نیز</strong><strong>افزایش می</strong><strong></strong><strong>یابد.در این دو فصل بدلیل کاهش فعالیت سیستم</strong><strong></strong><strong>های جوّی، اختلاف دمای دو ایستگاه تأثیر قابل توجهی درتقویت اختلاف سرعت باد دارد. میانگین اندازه اختلاف سرعت باد در دوره آماری2005-2000 در ایستگاه</strong><strong></strong><strong>ها برای فصل بهار ، </strong>m/s<strong> 7/.</strong><strong>و برای فصل تابستان ،</strong>m/s<strong> 37/1 می</strong><strong></strong><strong>باشد.</strong>
دمای سطح دریا,تغییرات سرعت باد,اختلاف دما,شارگرمای نهان,شارگرمای محسوس,دریای خزر
https://www.sepehr.org/article_20140.html
https://www.sepehr.org/article_20140_91f6db60f40bf420a6df1de222045681.pdf
سازمان جغرافیایی
فصلنامه علمی- پژوهشی اطلاعات جغرافیایی « سپهر»
2588-3860
2588-3879
25
97
2016
06
01
پایش و روندیابی تغییرات کاربری اراضی حوضه ابرکوه با استفاده از تصاویر ماهواره ای (2014-1976)
129
146
FA
سید حجت
موسوی
استادیار،گروه جغرافیا و اکوتوریسم، دانشکدةمنابع طبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشان، ایران
hmousavi15@kashanu.ac.ir
ابوالفضل
رنجبر
دانشیار، گروه مهندسی علوم بیابان، دانشکدة منابع طبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشان، ایران
ranjbar57@yahoo.com
مهدی،
حاصلی
دانشجوی کارشناسی ارشد، گروه مهندسی علوم بیابان، دانشکدة منابع طبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشان، ایران
10.22131/sepehr.2016.20141
<strong>بدلیل افزایش تغییرات مخرّب کاربری اراضی که عمدتاً بوسیله فعالیت</strong><strong></strong><strong>های انسانی انجام می</strong><strong></strong><strong>گیرد، کشف و بارزسازی تغییرات و ارزیابی اثرات زیست محیطی آنها جهت برنامه</strong><strong></strong><strong>ریزی و مدیریت آتی منابع ضروری است. بنابراین هدف از این پژوهش، پایش و روندیابی تغییرات کاربری اراضی حوضه</strong><strong></strong><strong>ی کویر ابرکوه در بازه زمانی 38 ساله (2014-1976) به منظور ارزیابی و مدیریت مسائل زیست محیطی از قبیل فشار انسان بر زمین بدون لحاظ نمودن ظرفیت تحمل، و بررسی روند تغییرات مساحتی کاربری</strong><strong></strong><strong>ها در جهت شناخت مناطق دارای تنش محیطی می</strong><strong></strong><strong>باشد. در این راستا از داده</strong><strong></strong><strong>های تصاویر ماهواره</strong><strong></strong><strong>ای لندست، سنجنده</strong><strong></strong><strong>های</strong> MSS <strong>(1976)، </strong>TM<strong> (1990)، </strong>ETM+ <strong>(2000 و 2006) و </strong>OLI <strong>(2014)؛ و تکنیک</strong><strong></strong><strong>های دورسنجی نظیر طبقه</strong><strong></strong><strong>بندی نظارتی و ارزیابی دقت پس از طبقه</strong><strong></strong><strong>بندی برای شناسایی نوع کاربری</strong><strong></strong><strong>ها، و اعمال توابع تحلیل مؤلفه مبنا، تسلدکپ و تفاضل تصاویر برای پایش تغییرات استفاده شده است. نتایج طبقه</strong><strong></strong><strong>بندی حاکی از بارزسازی هفت نوع کاربری شامل اراضی شهری، زراعی، بایر، صخره</strong><strong></strong><strong>ای، مرتعی، جلگه رسی و کویر می</strong><strong></strong><strong>باشد که سال 2014 با مقادیر ضریب کاپا 18/82 درصد و دقت کل 76/0 بالاترین دقت را دارد. نتایج روندیابی تغییرات کاربری</strong><strong></strong><strong>ها بیانگر سیر صعودی سطح اراضی مرتعی (65/5</strong><strong></strong>%<strong>)، صخره</strong><strong></strong><strong>ای (52/2</strong><strong></strong>%<strong>)، بایر (63/3</strong><strong></strong>%<strong>) و کشاورزی (04/1</strong><strong></strong>%<strong>)، و سیر نزولی مساحت اراضی شهری (33/4</strong><strong></strong>%<strong>)، جلگه رسی (89/6</strong><strong></strong>%<strong>) و کویر (03/6</strong><strong></strong>%<strong>) می</strong><strong></strong><strong>باشد. از منظر توابع تحلیل مؤلفه مبنا و تسلدکپ، به ترتیب 748/1</strong><strong></strong>%<strong> (4912/306 کیلومترمربع) و 989/3</strong><strong></strong>%<strong> (961/699 کیلومترمربع) از سطح منطقه مطالعاتی با تغییرات افزایشی کاربری روبرو بوده، و در مجموع روند کلی تغییرات طبقات افزایشی، صعودی است.</strong><strong>بیشترین تغییرات کاربری از نوع مخرب و ویرانگر بوده و از لحاظ فضایی منطبق بر محدوده اطراف مراکز تجمع انسانی مانند شهرهای ابرکوه و مهردشت می</strong><strong></strong><strong>باشد.</strong><strong>بدیهی است که در اثر تداوم این روند، حوضه ابرکوه در آینده</strong><strong></strong><strong>ای نزدیک، تبدیل به یک اکوسیستم غیرفعال مرده می</strong><strong></strong><strong>گردد که فاقد هر گونه پتانسیل تولید اکولوژیک و بیولوژیک است.</strong>
آشکارسازی تغییرات,پایش,روندیابی,کاربری اراضی,سنجش از دور,حوضه ابرکوه
https://www.sepehr.org/article_20141.html
https://www.sepehr.org/article_20141_604f4cc6c1511876a87a4b09d71ca3af.pdf