علی کاظم زاده؛ نجمه نیسانی سامانی؛ علی درویشی بلورانی؛ آرا تومانیان؛ احمد پوراحمد
چکیده
زندگی در شهرهای امروزی در تعامل با شرایط مختلف محیطی، اجتماعی اقتصادی، زیرساختی، بهداشتی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی شکل می گیرد. حاصل این تعامل، کیفیت زندگی شهری را شکل می دهد. به طور کلی کیفیت زندگی با دو دیدگاه عینی[1] و ذهنی[2] ارزیابی شده است. تحقیقات انجام شده در این زمینه عمدتا در قالب مطالعات اجتماعی و در مقیاس های جغرافیایی ...
بیشتر
زندگی در شهرهای امروزی در تعامل با شرایط مختلف محیطی، اجتماعی اقتصادی، زیرساختی، بهداشتی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی شکل می گیرد. حاصل این تعامل، کیفیت زندگی شهری را شکل می دهد. به طور کلی کیفیت زندگی با دو دیدگاه عینی[1] و ذهنی[2] ارزیابی شده است. تحقیقات انجام شده در این زمینه عمدتا در قالب مطالعات اجتماعی و در مقیاس های جغرافیایی کلان (کشورهایاشهرها) انجام شده و به تفاوتهای فضایی کیفیت زندگی در محیط های پیچیده شهری توجه کمتری شده است. علاوه بر این کیفیت زندگی به عنوان یکی از ویژگی های محیط جغرافیایی، مفهومی پویا است. به این معنا که در بستر مکان و در طی زمان،این ویژگی تغییر میکند. مدل سازی مکانی زمانی این مفهوم می تواند به پایش کیفیت زندگی شهری و برنامه ریزی برای بهبود آن کمک نماید. هدف این مطالعه ارائه چهارچوب و فرآیندی جهت مدل سازی مکانی زمانی کیفیت زندگی شهری می باشد. به منظور مدل سازی مکانی کیفیت زندگی، ابتدا شاخص های مؤثر در نظر گرفته شد و سپس با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی وزن دهی گردید. در ادامه با استفاده از مدل فازی گاما و روش همپوشانی و یکور- فازی شاخصها تلفیق شدند. با توجه به متغیربودن شاخصهای زیست محیطی و برخی از شاخص های زیرساختی/کالبدی در فصول سال، مدل سازی زمانی کیفیت زندگی بر اساس رویکرد نمایش لحظهای[3] در مقیاس فصلی انجام شد. به منظور ارزیابی فرآیند توسعه داده شده، کیفیت زندگی در سطح بلوک های شهری در مناطق 3، 6 و 11 شهر تهران مدل سازی گردید. بر اساس نتایج حاصل از مدل سازی مکانی، بخشهای شمالی محدوده (منطقه 3) از کیفیت زندگی مطلوب تری برخورداراست، درحالی که به سمت جنوب محدوده، مطلوبیت کاهش می یابد. بررسی شاخص خودهمبستگی مکانی موران (بزرگتراز 35/0 برای نتایج هر دو مدل و همه فصول) برعدم تصادفی بودن نحوه توزیع و یژگی کیفیت زندگی در بلوک های شهری تأکید دارد و وجودالگوی خوشه ای در محدوده مورد مطالعه را نشان میدهد. نتایج مدل سازی زمانی نشان داد که اغلب بلوک ها در فصول بهار و پاییز از نظر زیست محیطی شرایط مطلوب تری نسبت به فصول زمستان و تابستان دارند. برعکس در بعد زیرساختی/کالبدی فصل تابستان وضعیت مطلوب تری را نسبت به سایر فصول نشان میدهد.
[1]- Objective
[2]- Subjective
[3]- Snapshot
محسن بختیاری؛ علی درویشی بلورانی؛ عطاءاله عبداللهی کاکرودی؛ کاظم رنگزن
چکیده
سنجش از دور عرصهی نوینی را در پایش و مدلسازی متغیرها و پارامترهای محیطی، در سطوحی متفاوت گشوده است به طوری که میتواند به عنوان یک زمینه تحقیقاتی و عملیاتی مناسب برای پیشبینی و مقابله با اثرات مخرب بحرانهای زیست محیطی، قلمداد گردد. در این میان، قابلیتهای سنجندهیMODIS به لحاظ ارائه محصولات متنوع جهت تخمین پارامترهای محیطی، ...
بیشتر
سنجش از دور عرصهی نوینی را در پایش و مدلسازی متغیرها و پارامترهای محیطی، در سطوحی متفاوت گشوده است به طوری که میتواند به عنوان یک زمینه تحقیقاتی و عملیاتی مناسب برای پیشبینی و مقابله با اثرات مخرب بحرانهای زیست محیطی، قلمداد گردد. در این میان، قابلیتهای سنجندهیMODIS به لحاظ ارائه محصولات متنوع جهت تخمین پارامترهای محیطی، بیشتر از هر ابزار دورکاوی دیگر، نمود یافته است. در تحقیق حاضر از محصولات سنجنده MODIS برای معرفی شاخص نرمال شده سلامت زیست محیطی، NHEI، همراه با روندیابی تغییرات زمانی و بررسی ارتباط آن با کانونهای گردوغبار غرب آسیا در دههی اخیر، استفاده شده است. این شاخص، به صورت توأمان رفتارهای دمای سطحی و پوشش گیاهی را مدلسازی می کند. به علت همبستگی بالای نتایج حاصل از شاخص توسعه داده شده با کانونهای گردوغبار، از آن میتوان به عنوان مبنایی برای مدلسازی و روندیابی رفتار کانونهای گرد و غبار بهره برد. NHEI برای سالهای 2002 تا 2013 توسعه یافت، سپس روند تغییرات آن به کمک فرآیند روندیابی خطی آشکارسازی شد و ارتباط آن با کانونهای گردوغبار ارزیابی گردید. از آنجایی که NHEI روند تغییرات عناصرکلیدی دما، پوشش گیاهی و رطوبت را به صورت توأم نشان میدهد، نتایج روندیابی سلامت زیست محیطی حکایت از کاهش کلی شدت و گستره آن در محدودهی مورد مطالعه دارد. در حالی که توزیع نواحی بحرانی به سوی پراکندگی بیشتر میل نموده است. این مطالعه بر قابلیتهای NHEI در پایش و مدلسازی متغیرهای محیطی در ارتباط با طوفانهای گردوغبار، تأکید میورزد به طوری که متوسط NHEI کانونهای گردوغبار به طور معنیداری کمتر از متوسط NHEI محدوده مطالعاتی بود، بنابراین نتایج این مطالعه میتواند افق جدیدی در حوزهی برآورد پارامترهای محیطی به کمک طراحی شاخصهای سنجش از دوری نوین را بگشاید.
مرضیه مکرم؛ علی درویشی بلورانی؛ سعید نگهبان
چکیده
شناخت عوامل هیدروژئومورفولوژیک و عملکرد آنها در حوضه آبخیز به منظور شناخت و مدیریت محیط حوضه آبخیز، اهمیت زیادی دارد. در این پژوهش یکی از زیرحوضههای آبخیز رودخانه ارومیه (نازلوچای) واقع در شمال غرب ایران با مساحت 75/948 کیلومترمربع با محاسبه و آنالیز مورفومتری و استفاده از فنون سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد بررسی قرارگرفته است. برای ...
بیشتر
شناخت عوامل هیدروژئومورفولوژیک و عملکرد آنها در حوضه آبخیز به منظور شناخت و مدیریت محیط حوضه آبخیز، اهمیت زیادی دارد. در این پژوهش یکی از زیرحوضههای آبخیز رودخانه ارومیه (نازلوچای) واقع در شمال غرب ایران با مساحت 75/948 کیلومترمربع با محاسبه و آنالیز مورفومتری و استفاده از فنون سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد بررسی قرارگرفته است. برای استخراج آبراهههای منطقه و بررسی حوضه آبخیز از نظر مورفومتری از مدل رقومی ارتفاع (DEM) 30 متر استفاده شد. پارامترهای مورفومتری بررسی شده در این مقاله شامل تعداد آبراههها (Nu)، رتبه آبراهه (U)، مجموع طول آبراهه (L)، ضریب بیفرکاسیون (Rb)، پستی و بلندی (Bb)، چگالی زهکشی (Dd)، فراوانی آبراهه (Fs)، فاکتور شکل (Rf)، ضریب گردی (Rc) و ضریب مستطیل معادل (Re) میباشد. نتایج نشان داد که با توجه به تعداد آبراههها (489 آبراهه)، وجود آبراهههای درجه اول، دوم و سوم، زیاد بودن طول آبراههها، بالا بودن نسبت طول آبراههها نسبت به مساحت حوضه، ضریب رلیف بالا که نشان دهنده وجود ارتفاعات و شیب زیاد، منطقه فرسایش پذیر بوده و نیاز به مدیریت بیشتر دارد. همچنین مطالعات لندفرم در منطقه مورد مطالعه نشان داد که به کمک ویژگیهای مورفومتری میتوان میزان حساسیت لندفرمها به فرسایش را در منطقه مشخص نمود. به طوری که بعد از تهیه نقشه لندفرمها با استفاده از شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI)، و در نظرگرفتن مناطق حساس به فرسایش از طریق ویژگیهای مورفومتری، لندفرمهای حساس به فرسایش در منطقه مورد مطالعه مشخص شد. به طوریکه افزایش تعداد آبراههها و طول آن در حوضه آبخیز نشان دهنده افزایش فرسایش است. با مقایسه نقشه لندفرمها و نقشه آبراهههای منطقه مورد مطالعه مشخص شد که لندفرمهای کلاس 4 (درههای U شکل) و لندفرمهای کلاس 3 (زهکشهای مرتفع) دارای بیشترین فرسایشپذیری هستند. نتایج نشان داد که با افزایش میزان چگالی زهکشی میزان فرسایشپذیری افزایش مییابد که در لندفرمهای کلاس 4 (درههای u شکل) و کلاس 6 بیشترین میزان فرسایشپذیری با توجه به بالا بودن چگالی زهکشی دیده شد.